نظر من

  نبود امکانات برابر 

تصور کنید در یک روز دو تا دختر به دنیا میان 

دختر اولی تو خانواده ی با سطح فرهنگی بالا یا متوسط تو محیط خوب به دنیا میاد  ،راه رو برای تحصیل دختر هموار می کنن بهش بها میدن اگر امکانش باشه کلاس موسیقی یا ورزشی ثبت نامش می کنن .محبت می بینه آغوش گرم پدرو مادر رو‌داره .می زارن با چند نفر معاشرت کنه و اجتماعی بشه 

ازش نظر می‌خوان یعنی اینکه تو مهمی

آموزش می بینه برای بهداشت روحی و جسمی 


دختری دیگه تو یکی از ده کورها به دنیا میاد 

پدر ومادر کم سواد 

نون بخور ونمیر ،توان تحصیل نیست چه برسه به کلاس و تفریح

اعتقاد اینکه دخترو نباید لوس کرد ،تو دیگه بزرگ شدی حتی در حد یه آغوش 

آموزشهای اولیه بهداشت روحی و جسمی برای پدرو مادرش نیست چه برسه به خودش 

امکانات برابر نیست این خیلی دردآوره 


یکی از دختر عمه هام تو سن دوازده سالگی ازدواج کرد بخاطر همین امکاناتی که نابرابره،فرهنگ پایین عمه م(این موردِ واقعا تاثیر گذاریه)دختر جنس دومه تو ذهنش دو تا دختر داره و شوهرش فوت کرده ولی هربار میگه خواب دیدم پسر دار شدم

برای همین دخترش انقدر بازار گرمی کرد انگار دختر سی ساله س و آخر هم شوهرش داد هر کسی هم گفت نکن گفت وقت ازدواجشه عقلش می رسه  

وضع مالی شون هم خوب نبود شوهرش قبل فوتش همه چیزو کرده بود به نام بچه های بزرگتر از زن اولش ،یه باغ و خونه ی کوچیک هست که تا به سن قانونی رسیدن بچه ها نمی شد بهش دست زد ، البته این مورد رو هم بزاریم کنار اینا که عمه م هم هنری از دستش برنمی‌ اومد که درآمدزایی کنه یا سوادی که بخواد دنبال شغل بگرده 

 

 دختر اون یکی عمه م  هم میگه من اصلا نمی تونم تصور کنم تو زندگی سختی بکشم پس ترجیح میدم از جیب بابام خرج کنم و دکترا بخونم ...

شما خودتون فقط این دوتارو بزارید کنار هم و بدونید چقدر تاثیر داره حرفام واقعا خود من هم اگر تو خانواده ی سطح بالاتری به دنیا می اومدم نباید هفده سالگی ازدواج می کردم  

امیدوارم فقط زندگی خوبی پیش روی دختر عمه م باشه با اون چهره ی معصوم و زیباش می درخشید تو لباس عقد ،به عقد که نرسیدیم ولی  بعدش رفتیم خونه ی داماد پاگشا کرده بودن ،اینو واقعا جدی میگم نمی دونم مامانم چی گفت من یهو اصلا یادم رفت عقد کرده و ازدواج کرده برگشتم گفتم چشم و گوش بچه رو باز نکن مامان !!!!!! آه فقط همین 



نظرات 4 + ارسال نظر
نیلوفر شنبه 28 مرداد 1396 ساعت 17:59 http://talkhoshirin2020.blog.ir

آخییی چه زود ازدواج کرده،الان کلا اینجوریه،شده مثل قدیما دخترهارو زود شوهر میدن.خیلی به این چیزها بستگی نداره.
من چندتا نمونه نقض این مطلب دارم
همونه دهه شصتیای طفلک موندن دیگه.
خوبه که زود ازدواج کردی،من خیلی پشیمونم چرا دیر ازدواج کردم،هرچی سن بالاتر ازدواج کنی به همون نسبت هم همه چی رو سخت میگیری.
من ۲۶ سالگی عقد کردم،۲۷ ازدواج.کلا ترشیده بودم

دقیقا داریم برمی گردیم عقب دور وبریای من همه دخترا از دوازده سالگی خواستگار دارن دهه شصتیا همچنان بی شوهر
به نظرم بهترین سن همون سنیه که تو ازدواج کردی واقعا ایده آله برای ازدواج

آدم برفی شنبه 28 مرداد 1396 ساعت 13:11

اره این دوره به جز بعضی خانواده ها کسی به زور دختر شوهر نمیده خوب توهم قطعا اگه به زور ازدواج کرده بودی از زندگیت راضی نبودی ولی خوب از پستا معلومه که زندگیتو رو دوس داری و به اجبار نبوده
پس قید هیچ خواسته ای رو نزوی فقط دوس داشتی یه کم شرایط بهتر باشه چرا امکان تحصیل نداشتی عزیزم؟
ولی خوب الان آرایشگری خیلی خوبه که بلدی

پنج تا بچه ی هم سن با یه حقوق کارمندی عایا میشد درس خوند؟ احساس کردم اگه پا فشاری کنم پا روی حق اون یکیا گذاشتم بعد اینکه رشته ی من تو شهر خودمون نیست و کمی هم پرخرجه

مهتاب شنبه 28 مرداد 1396 ساعت 09:56 http://privacymahtab.blogsky.com/

پس این جریان دختر عمه ات بوده
انشاالله خوشبخت باشن
اگه برمیگشتی 17سالگیت بازم حاضر بودی با الف ازدواج کنی و تو همون 17سالگی ؟

ممنونم مهتاب جون
با الف ازدواج می کردم ولی نه تو هفده سالگی تو این سن باهاش ازدواج می کردم عاخه الف هم سنی نداشت که از هول خواستگارای من وارد میدان شد فکر کرد من بالاخره میرم خخخخخخ خیلی سختی کشیدیم تا تو زندگی بزرگ شدیم عقلمون رشد کرد عقل الآنم بی شک میگه الف ولی کاش الان ازدواج می کردم

آدم برفی شنبه 28 مرداد 1396 ساعت 02:55

آره خوب واقعا خیلی تاثیر داره ...ولی دختر عمت حتما خودش میخواسته که پیشنهاد ازدواج رو قبول کرده یا عمه ت مجبورش کرده ازدواج کنه؟
منم خودم نوزده سالگی ازدواج کردم ولی خواهرم با تفاوت سنی یک سال هنوز مجرده
چرا میگی اگه سطح بالاتر بود دیرتر ازدواج میکردی درسته سنت پایین بوده ولی شاید قید یه خواسته هایی رو زدی که الان این حرف رو میزنی

خودش هم تحت تاثیر تلقینای عمم ازدواجی بود به زور نبوده
اتفاقا خواهر کوچیکم که از من دو سال کوچیکه زودتر از من ازدواج کرد ،خواهر وسطی که یه سال از من کوچیکتر ه همین پیارسال ازدواج کرد
سطح بالا از نظر مالی بیشتر منظورمه وگرنه هیچ وقت کسی مارو مجبور نکرد برای ازدواج یا تلقین کنه که وقت ازدواجتونه مامانم یه کم با اومدن خواستگار هول میشد اون خوبه اون بهتره ولی بازم به زور نبوده
من خودم دیدم که ادامه تحصیل نمی تونم بکنم گفتم برم بهتره خدارو شکر زندگیم خوبه شکست آنچنانی نخوردم تو انتخابم ولی دارم به بعضیا فکر می کنم که شرایطشون خیلی از من بدتره انتخاب بد دارن یا اصلا حق انتخاب ندارن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.