مادر
اگه مادری دارید که وقتی زنگ می زنید جوابتونو میده خیلی خوشبختید،هربار برای کار واجب یا پرسیدن حال مامانم بهش زنگ می زنم جواب نمیده باور کنید یبار دو هفته بهش زنگ می زدم و برنمی داشت کار واجبی نداشتم ولی برنمی داشت به همین راحتی
بهش میگم مامان چرا جواب نمیدی میگه گوشیم تاریخش قاطی شده شماره ها قاطی میشه.!!!!! بهش که گیر میدی میگی گوشیتو‌جا نزار خونه ،یا صداشو نبند اون برای جواب دادنه شروع می کنه میگه مگه من مثل شما بیکارم :/ تا دیروز شاخ تلگرام بودا ولی حالا میگه مگه بیکارم
مامانم اصلا حوصله ی مارو نداره و این بدترین حس دنیاست که مادر آدم بعد ده بار زنگ زدن جوابتو بده
ولی عوضش بابام هر ساعت از شبانه روز زنگ بزنی رد میده و زنگ میزنه هیچ وقت جواب سربالا نمیده این یعنی نعمت .
امروز صبح بهش زنگ زدم اومدی جواب آزمایش تو بگیری بیاید ناهار گفت باشه تا همین الان ده دفعه زنگ زدم برنداشته ،آخرش برداشته میگم نمیای ؟میگه ساعت دو‌میام خوب مادر من ساعت دو اومدنت قابل هضم اینکه جواب نمیدی نه !
چند روز پیش اومده آزمایش بده ،از ساعت ده تا بعد از ظهر ساعت دو یه ریز گوشیشو گرفتیم من و بابا و آبجیم بابام نگران بود میگفت مریضه ،بلایی سرش نیاد بعد چند ساعت گوشیشو برداشت در جواب اینکه کجایی و چرا گوشیتو جواب نمیدی فقط گفت حوصله ی گوشی رو نداشتم بیصدا گذاشتم :/
هر بار مامانم جواب تلفن نمیده بیام بنویسم باید یه مجموعه پست بنویسم مامانم و گوشیش یا سایلنت و بی خیال
از همین لحظه تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت جواب تلفن مامانمو ندم فوقش اگه خیلی واجب باشه با گوشی بابام زنگ زد جواب میدم امیدوارم فقط موفق بشم خیلی حالمو خوب می کنه ،انقدر این جواب ندادنای مامانم حالمو بد کرده که نیاز دارم مث خودش باهاش برخورد کنم
آره خودمم احساس کردم مامانت فکر میکنه چون ازدواج کردین دیگه جاتون امنه و دیگه نیازی بهش ندارین و حالا باید برای خودش زندگی کنه.
مامان من این سری که مسافرت بودن،سرشون که شلوغ بود دو روز بهم زنگ نزده بود حالم گرفته بود،شوهرجان میگفت زنگ بزن،میگفتم اگه دلش بخواد خودش زنگ میزنه
خب آدم از مادرش انتظار داره،سنمون رفته بالا،اما همچنان به مامان نیاز داریم خب.
ای خواهر دلم خونه بخدا الان نیم ساعته دارم از دست کاراش حرص میخورم وبا خودم حرف می زنم
یک کلام مامانم ما رو نمیخواد
خب چرا اینجوری میکنه؟توپست بالا نوشتی حوصله مارو نداره خب چرا؟
مامانا که صب تا شب با بچه هاشون حرف میزنن،عشقشون همینه.
نکنه اذیتش کردین خخخ؟
ای وای نیلو میخواستم همینو بگم واقعا ما بچه های بدی نبودیم ،خدا روشکر زندگیمون معمولی و آروم در حال گذره اذیتی برای کسی نداریم مامانم خیالش از ما راحته ازمون دل بریده انگار
خیلی کارش اشتباهه ،من خیلی صبورم اصلا به روم‌نمیارم ولی خواهرام هر بار مامان اینطوری می کنه ناراحت میشن و‌گریه می‌کنن بعد من میشم مامان میرم دیدنشون یا دعوتشون می کنم خونه یا میریم بیرون با هم واقعا حالشونو می فهمم من فقط اینجا می نویسم مامانم گوشیو جواب نمیده از درون می شکنم
وای آیلین آخه واسه چی ما مامانم گوشی رو جا میذاشت خونه بهش چند بار گفتیم حالا دیگه هر جا بره میبره نشنوه هم خودش زنگ میزنه و اگه روزی چند بار هم زنگ بزنم جواب میده ولی خواهرا هر وقت حوصله داشته باشن حتی شده چند بار اسم خواهرمو گفتم کارش دارم گوشی رو نگرفته
ما برعکسیم خواهرا هر جا باشیم هوای همو داریم و تلفن جواب میدیم