آی ام قانع ...

غروب آخرین چهارشنبه ی تیر ماه اصلا قشنگ نمی شد اگه الف برای آب دادن به گلا برام آب پاش نمی خرید

الان مث چی هپی ام 

Gamer

الف خیلی بازی آنلاین انجام میده بعضی وقتا از اینکه این همه وقتشو برای بازی میزاره یا باختش باعث میشه عصبی بشه یا خود زنی می کنه من هم به هم می ریزم و یه جیغایی سرش می کشم 

صدای بازی رو زیاد می کنه سرش داد می زنم اونم کم می کنه 

فکر کنید مثه بچه ای که مادرش مدام بهش تذکر میده بیشتر اوقات اصلا برام مهم نیست و ترجیح میدم همون بازی کنه

امشب اما خیلی دلم براش سوخت قرار بود گروه بندی بکنن و مسابقه داشته باشن مادرش برای شام دعوت کرد که بریم بیرون دیدم عصر خیلی حالش بده دیگه دعوت هم رد نکرده بود 

وقتی ساعت دوازده برگشتیم چند بار سعی کرد وارد بازی بشه نشد و بازیشون هم یجوریه صوتی هم در ارتباطن من تو هال بودم صداشونو می شنیدم گفتن یکی دیگه رو جات گذاشتیم زود کامفیترو خاموش کرد اومد بیرون میخواست به خودش دلداری بده می گفت بهتر شد کلاس دارم نمی تونستم هر لحظه آنلاین باشم ولی من می دونستم که خیلی حالش خرابه ...

اصلا تحمل ناراحتیشو ندارم حتی  سر مسئله ای که خودم ازش ناراحتم  و یه جورایی کابوس زندگیمه ، لامصب مظلوم میشه در حد چی ! 

+الفی که من می شناسم نه تنها بعد این مسئله کم بازی نمی کنه که هیچ چند تا بازی جدید هم نصب می کنه تا بیشتر بازی کنه فقط الان با اون قیافه ی درپیتش ژست مظلومیت گرفت دل منو خون کرد گرفت  خوابید صدای خرو پفش  هم اتاقو برداشته خخخخخخ

قرن بیست و یکم

پدر بزرگ خرفت بادی به غبغب می اندازه و می گه عکس خودم (که هیچ گوهی نشدم)عکس پسرام که اونا هم به لطف من هیچ  گوهی نشدن و عکس نوه ی پسرم که معلوم نیس چه گوهی بشه رو می زنم رو دیوار تا همه ببینند نسل من چجوری ادامه پیدا کرده 

اول خیلی معذرت می‌خوام بخاطر این متن تند بالا  چون هیچ جور دیگه ای نمیتونستم بیان کنم 

دوم : عروس ساده ی خانواده هم بعد شنیدن این چرت و پرتا عین بید می لرزه و از اعصابش دستاش بی حس میشه تا چند ساعت  شوهرش  هم بهش می رسه،عقل نخودیش میگه پدر شوهرم بخاطر پسر آوردن زن دوم گرفت و،شوهر خواهرمم بخاطر پسر دار شدن سه تا زن گرفت شوهر من چرا نگیره ؟؟؟؟عروس بخت برگشته این تجربه ی احمقانه رو از دو طرف داره و می ترسه.  فوری اقدام به زایش می کنه الان فقط دعا نذر و نیاز که بچه ش پسر بشه 

آه از اینهمه جهالت ... 

داشتم به این فکر می کردم  که در روز چند بار این عروس طعنه می شنیده یادم اومد فقط دویست بار جلوی من بهش گفته بودن خدا ایشالا بهت پسر بده عوض این دعا که خدا بچه هاتو برات حفظ کنه  ،خود من نه بچه دارم نه اقدامی  کردم هر کسی بهم میرسه ایشالا صاحب پسر بشی  تو روی آدم به زن بودن ،دختر بودن آدم توهین می کنن این دعا و حرفای مسخره یعنی اینکه دختر بیاری کار شاخی نکردی دعامون اینه که پسر دار بشی  و ارزشت بره بالا .


+این قضیه برای یکی از فامیلای دورمون ِِ،ولی خوب تا یادم میاد مادر بزرگام نوه های پسرو بیشتر بغل می کردن و قربون صدقه می رفتن  .

دیگه مغزم یاری نمی کنه راجع به این مسئله بنویسم خیلی مورد هست که هر روز به ما یادآوری می‌کنه  پسر جنس برترِ

هوس

دلم یه عصرونه معمولی میخواد با مادرم و خواهرام،عایا این خیلی زیادیه؟؟؟؟دعوت نمی کنن که:)))))))))

+زنعموم زنگ زده شام بیاین خونه ی ما خدا جون گفتم عصرونه با مادر و خواهر چرا خطا زدی ؟خخخخخ مدیونید فک کنید تو مورد ای دیگه هم همینجوری خواسته هام برآورده میشه 

یه تکه از روزانه هام

دخترعمه هام دو روز اومدن خونمون 

شب که تازه وقت خواب میشه تازه حرفهای ما گل می‌کنه دختر عمه هام هر دو ارشد خوندن و بهترین رشته ،تو مهمونیا بالای مجلس می شینن (!)  یکیشون شش ساله ازدواج کرده یکیش هم مجرده 

حالا زیاد مهم نیست که چقدر فیس و افاده دارن 

دخترعمه ی مجردم قیافه ی متوسط رو به پایین داره بیشتر توضیح نمی‌دم دیگه خدا با خاک یکسانم می کنه چند تا خواستگار داره هر خواستگاری که براش میاد شغل آزاد و تحصیلات دیپلم مایه دار 

یکیو بخاطر کچل بودن رد می کنه 

یکیو میگه چشماش سبزه دوست ندارم 

یکی قدش کوتاه 

یکی خسیسه حین مرحله ی آشنایی تولدم بود تف کف دستم نذاشت 

یکی شهرغریب 

و کنار اینا میگه تحصیلاتشم پایینه !!!!

بعد که همه رو یکی پس از دیگری رد می‌کنه عین چی پشیمون میشه چون خواستگار قبلی رو با فعلی مقایسه می کنه پشیمون میشه چرا اونو رد کرده چون با بالا رفتن سنش گزینه های موجود هم دیگه چنگی به دل نمی زنه سنش زیاد بالا نیس سی سالشه ولی  از نظر ظاهری جوری نیست که بگی واااااای دختره ارشد خونده عین پنجه ی آفتاب  ،جالبه که تنها چیزی که بهش می باله قدشه که صدوشصت وچهاره ,!!!!!!یا چیزی از قد بلندی نمی دونه یا داره خودشو گول میزنه یا ما دیگه توان بحث نداریم که صد البته سومین گزینه درسته خخخخخ

حالا همه ی اینارو گفتم تا به این نکته برسم  میگه می‌خوام برم پیش دعا نویس که بختمو باز کنم  !!!!!!

به دعا نویس و جادو و جمبل اعتقاد داره با اون سوادش به درک ولی دیگه توهم توطئه داره اینو کجای دلم بزارم قبل اومدن خواستگار اگه با دقت به آینه نگاه کنه می فهمه که ظاهر افراد هم خیلی مهمه تو ازدواج نمیشه با ظاهر متوسط رو به پایین منتظر یه جانی دپ یا بوراک اوزچویت بود  .آها یکی دیگه از شرطاش هم  مومن و مذهبی بودنه گزینه های بهتر هم میگن زیاد مذهبی و مقید نیستن اونا رو هم بخاطر همین رد می کنه ،هزار تا دلیل میاره که خواستگاراشو رد کنه بعد توهم داره بختشو بستن یه روز میگه مجرد می مونم تا ابد یه روز میگه بختمو بستن  

آه از اینهمه جهالت ...