Come back

درود 

ماشین بابارو دادن ولی من بهش نگفتم بیاد دنبالم عوضش با خانواده ی آبجیم شوهرش و پسرش رفتیم 

قبلش تو خونه با الف بحث کردیم سر هیچی ،اولش شوخی بود که الف ظرفیتشو نداشت بعدش شد قهر تا همین دیروز که من برگردم  یه روز قبلش هم الف طی تماس‌های مادرش که کی برمی گردین هوایی شد و برگشت 

قبلنا انقدر افسرده می شدم موقع قهر من بودم وکنج اتاق و گریه الان انقدر ریلکس برخورد می کنم که از رو بره خوشبختانه خونه ی بابام اینا انقدر شلوغ بود که کسی نفهمه ما با هم سرسنگینیم 

دیروز هم برگشتم ناهار گذاشتم و یه کم نشستم آماده شد رفتم آرایشگاه تا شب که برگشتم طبق معمول از در مسخره بازی وارد شد و آشتی کردیم  

+مادر الف هم که طبق معمول اون روز زنگ زد آمار بگیره بیشتر بخاطر اون بحثمون بالا گرفت ،منم سکوت نکردم و گفتم با چه حقی  زنگ می زنه ،چطور با چه زبونی بگم تو زندگیم سرک نکشه این حرفم مث چاقو اومد رو قلب الف قهرمون طولانی شد 

الان همه چیز خوبه مخصوصا اینکه الف فهمیده که من تغییر کردم  و اون ترس من که ای وای اینو بگم چی میشه،اونو بگم چیکار می کنه یا از چشمش می افتم از سرم افتاده 

ببخشید پست منفیِ٬ولی خوب اتفاق خاصی نیفتادکه قابل گفتن باشه 


نظرات 6 + ارسال نظر
ملکه دوشنبه 27 شهریور 1396 ساعت 16:19

دوست عزیز زیاد خودتو خسته نکن پسرا بعد ازدواج دیوانه مادرشون میشن تازه اون موقع حس میکنن مامان جونشون حرفشون سنده و فقط اونه که خوبیشو میخواد
با جروبحث اعصاب خودتو خورد نکن خانومی
مبارکه ماشین باشه خانومی

آره ،من نود درصد مواقع اصلا به روم نمیارم ولی این سری خیلی اعصابم خرد شد

نیلوفر چهارشنبه 22 شهریور 1396 ساعت 16:59 http://talkhoshirin2020.blog.ir

چه جالب من و تو همزمان متحول شدیم،به امید موفقیت بیشتر

ایشالا برای هردومون

مهتاب دوشنبه 20 شهریور 1396 ساعت 17:14 http://privacymahtab.blogsky.com

إ خداروشکر ما به قسمت آشتی کنون رسیدیم
امان از بعضی حرفای این مادرشوهرها

آره اگه نمی رفتیم جایی همون روز مسخره بازی درمی آورد تموم می شد

پرنسس دوشنبه 20 شهریور 1396 ساعت 11:03

امان از این سرک کشیدنها. ولی این مسئله همه جاییه. فکر نکن چون یکجا هستین دخالت میکنن. نه عزیزم . هزاران کیلومتر هم فاصله داشته باشین بازم دخالتها و سرک کشیدنها و تعیین تکلیف کردنها وجود داره. گریزی نیست ازش. باهاش کنار بیا و خودتو ناراحت نکن.

می دونم که اینکار کلا هر جا برم هست ولی خیلی مواقع چون نزدیکیم از اسرار هم باخبریم تو زندگی هم سرک می کشیم
من اکثر مواقع ریلکسم اصلا به روی خودم نمیارم یه در هزار صدام ناجور درمیاد خخخخ

مهتاب دوشنبه 20 شهریور 1396 ساعت 00:25 http://wonderfullife.blogfa.com

چه خوب کاش منم جراتم زیاد شه

من تازه سه چهار ماهه رک گو و نترس شدم موشم موش ولی خوب برای تغییر شرایطم دیگه رویه رو عوض کردم ومیخوام رک‌گو‌باشم تا کلاه بعدی سرم نره و به جام تصمیم نگیرن این یه تصمیم دراز مدته الان اثرش معلوم نمیشه

بانوی برفی یکشنبه 19 شهریور 1396 ساعت 14:25 http://barge-sabze-zendegi.blog.ir

مبارک ماشینتون باشه عزیزم...مردا از در شوخی وارد میشن بعد جنبه که ندارن وسطش گند میزنن..آی خوب میکنی منم قبلا کارم همین بود ولی الان دیگه نه منم یه جوری سر خودمو گرم میکنم که اصلا نخوام باهاش حرف بزنم... مادرشوهر منم همینطوره الان دیگه کمتر شده ولی بازم اگه بفهمه زنگ میزنه امار بگیره

ممنونم عزیزم
دقیقا همینه خیلی بی جنبه ن
من الان نمی بینمش به همین راحتی انقدر برای خودم و اعصابم خوبه که حد نداره
امان از دست اینا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.