احمق ها

اول :مادر بزرگ پیر و خرفت من وقتی دید نوه ش بیماری داره نه تنها مرهم نشد نه تنها دلداری و کمک نکرد به عروسش سرکوفت زد که برو از اون یکی عروسم یاد بگیر بچه به دنیا آورد بی دردسر ،حالا همون عروسش که بی دردسر زایش می کرد یه بچه به دنیا آورده با اینکه هفت ماهشه عین بچه های چهل روزه ست و رشد نکرده تو سرش لخته ی خون بوده که دکتر گفته رفع میشه و مشکلی نیست ولی بازم با اون نگرش احمقانشون بچه رو می پیچن تو پتو مهمون هم میاد نمیارن پیشش مبادا چشم بخوره  

 حالم به هم میخوره از تفکرات بعضی از این قدیمیا 

دوم :زنعمو میگه تو شهرمون یه مرده که زنشو کشته بود آزاد شده تو شهر غلغله س !!!!!من گفتم چطور مردم عصبانی هستن ؟گفت نه خوشحالن قربونی بریدن  چون زنشو در حال خیانت دیده اختیار از کف داده و زنشو کشته 

مردمانی هستیم که مرد رو صاحب جون زنش می دونیم و برای این کار قربونی می بریم و بعد آزادی مرده فقط کم می مونه از لباسش نکنیم تبرک ببریم  ،اوفففففف حالم بد شد ضمن اینکه چند تا زن دیگه هم تو جمع گفتن حکم زن خیانت کار مرگِ اونم به دست شوهرش. بعد همین زنا وقتی حرف کشید به اینجا که  یه مرده دیگه چند ساله بلایی نمونده سر زنش نیاورده باشه و الان خونشو گذاشته فروش که بره تهران پیش دوست دخترش زن و بچه هاشم آواره کنه سکوت کردن 

ولی من بر خلاف همیشه که سکوت می کنم چون  فکر می کنم حرف زدن کاریو درست نمی کنه گفتم چرا همچین آدمایی هستیم حکم مردخیانت کار از نظر شما ول کردنشه حتی اگه خونتو از دستت بگیره بعد بیست  سال آواره ولت کنه وسط خیابون ولی برای زن گرفتن جونشه 

از نظر من زن و مرد خیانت کار هر دو باید رها بشن عین تفاله بندازیشون دور  نه اینکه برا آزادی مردی که زنشو کشته قربونی ببریم و چند صد نفری جلو خونه ش صف بکشیم برای تقدیر والا قهرمان المپیک همچین تقدیری ازش نمیشه 

مردی که شیشه می کشه به زنش شک داره و زجرش میده که دیگه بماند گناه داره و دست خودش نیست  احتمالا اولین باری هم که شیشه کشیده زندگی زنشو به گند کشیده هم تقصیر خودش نیست 

سوم :این یه نظر کارشناسانه نیست این  پست نظر یه زن معمولیِ و اینم بگم که اعلام تنفرم فقط از همین مردایی هست که مثال زدم بقیه به خودشون نگیرن 



خدایا

یه جوری نباشه که  انقدر روزای خوبمون دور باشه که از یاد ببریم شون 

+با توام خدا 


دوستام

برای هر کدوم از دوستای قدیمی که میان اینجا و من براشون آدرس نذاشتم  بدونید آدرساتونو گم کردم اگه اومدین یه کامنت بدین که بفهمم 

مراعات

در حالی که خودمو آماده کرده بودم با صدای بلند گریه کنم دو سه قطره اشکم نیومده بود که یهو مامانم زنگ زد نمی دونید با چه استرسی به حرفاش گوش می کردم و جواب می دادم یه وقت نفهمه تمرکز ندارم 

بهش میگم برو جو بخر منتها بعد تموم شدن کارت 

کارش تموم شده بعد بهش یادآوری می کنم که وقتشه میگه مگه الان لازم داری ؟ اونجا که بود !!!!!!بهش میگم فقط حرصمو درنیار و برو (کاملا آروم )

میگه تو این شش سال بهت نتونستم یاد بدم آروم حرف بزنی  (با داد)

یعنی ببینید این حرف من چقدر قاطع و محکم بود که فکر کرده من با صدای بلند گفتم  و اینکه سر این مسئله کاملا کوچیک چطور پای سال و ماهایی که با هم زندگی کردیمو می‌کشه وسط  

خیلی ناراحت شدم 

والبته می دونم خیلی بچه سوسولم که سر این حرفا گریه می کنم 

شک نکنید ،شک ندارم

اگه مردا کاری بلد نیستن یا همیشه بعد سپردن کار بهشون گند می زنن این به معنی این نیست که دست و پا چلفتی ن یا هر کسی را بهر کاری ساختند ما خانوما رو هم برای کلفتی نه!!!!!!!! فقط می‌خوان با گند زدن دوباره اون کارو بهشون نسپریم 

زین پس اینجا می نویسم  به امید اینکه هیچ آدم مزاحم و آشنایی  ازینجا رد نشه